شعری از رابرت فرانسیس
ترجمه به فارسی: ناصر صارمی
زندگی، این سگ شکاری
دورنگ
میآید به مرز من، تا
یا پاچهام را بگیرد
یا دوستم باشد
قصدش را نمیدانم
وقتی که جهیده است
بر دستهای عریان من
که بلیسد و یا گاز بگیرد!
میمانم در این رهگذر
به تماشای رخدادهای زندگی.

(Robert Francis (۱۹۰۱-۱۹۸۷
رابرت فرانسیس، شاعر امریکایی
درج دیدگاه